چرا چنین است و چنان نیست ؟ چرا چنین می کنند و آن چه را که باید انجام نمی دهند ؟ کسانی را می گویم که مسوولیتی در قبال حوزه های برنامه ریزی های اجتماعی فرهنگی و اقتصادی دارند . دیروز تاکید روزنامه های کشور بر گفته های رییس جمهور بود که رهبر نیز فرمودند : " اقتصاد اصلی ترین اولویت کشور است . جملات عنوان شده پیرو این عنوان هم بسیار جالب بود : "
در حرکت اقتصادی نمی باید فاصله طبقاتی پیش بیاید و فقرا پایمال شوند ...
کاهش تورم و آرامش و ثبات نسبی در زمینه اقتصادی و مهار نوسانات تند یکی از اقدامات خوب دولت بوده است ...
و نیز خطاب به رییس جمهوری و اعضای هیات دولت فرموده بودند : ایمان به اهداف امام (ره) ، داشتن اخلاص ، روحیه خدمتگزاری ، مردمی بودن ،نشست و برخاست با مردم وسیله قرار ندادن مسوولیت برای تامین مالی آینده خود و خانواده مسوولان ، پایبندی به مبانی انقلاب اسلامی از جمله ویژگی های دولت های ابتدای انقلاب بوده که باید مورد توجه قرار گیرد و به عنوان الگو به آن ها عمل شود .
در سطوح بالای کشور همیشه چنین نگاه های آرمان گرایانه ای وجود داشته و راجع به آن ها بسیار سخن گفته شده است . اما همین که به اجرا می رسد درست متفاوت عمل می شود . پس می توان پرسید چرا چنین است و چنان نیست ؟
چرا چنین می کنند و آن چه را که باید انجام نمی دهند ؟
چرا راهبردهایی چنین راهگشا تا از بالا صادر می شود وقتی به پایین می رسد و در عمل این همه با تغییر مواجه می شود ؟ چرا؟
شاید مساله مهم باور آدم هاست و ایمان و یقین و درستکاری شان ! شاید هم مشکل از شایسته سالاری است و شاید اصولا این راهبردهای معنوی جایگاه خودشان را کم کم از دست داده اند . هر چه که هست در نهایت تاثیر متفاوتی از آن ها را در جامعه شاهد هستیم و این مطلب جای تاسف دارد . خیلی خیلی تاسف ...
دیگر پیمان ...
نظرات شما عزیزان: